راستش تا تعداد نظرات خصوصی انتقادی علیه مطلب قبل دو سه تا بود به خود اون شخص پاسخ میدادم و تمام.

اما تعداد که بیشتر شد به نظرم باید یه توضیحی عمومی بدم.

من توی مطلب قبل گفتم مطالب تحت عنوان "فکر و ذکر" کمی خشک و فلسفی" هست و بیشتر متناسب آقایونه . و خانمها با توجه به روحیاتشون نخونن بهتره.

خیلی ها اینطور برداشت کردن که منظور من این بود که خانمها متون سخت و سنگین فلسفی رو نمی فهمن و بهتره نخونن.

آخه چرا اینقدر سرسری و بدون دقت میخونید؟!!! (این اعتراض رو نمیکردم بهتون میترکیدم)

 

عرض من در متن اصلا ربطی به سخت فهم بودن مطالب فلسفی نداشت بلکه اشاره به خشکی متون داشت. تازه اینی که به عنوان نمونه نوشتم چون هنوز از مقدمه کتابه و وارد بحث اصلی نشده خیلی خشک و فلسفی نیست.

 

منطور از متن خشک و فلسفی یه چیزی هست شبیه این: "با اجازه از آقا دکتر مهربان_ داداش کپی کردم از وبلاگت، راضی باش :) "

 

و پیر راه طریقت، محی الدین، چنین گفت که وجودِ چیزهای افریده شده و عدمِ وجودِ آن ها یک چیز است. و اگر چنین نبود، بالضروره حدوث، امر جدیدی در وحدت حق که پیش از آن لازم می آمد، و این خود نقصی است، و وحدت او منزه از چنین نقصی است.

 

بیشتر کسانی که خداوند را می‌شناسند،  زوال وجود (فنا) و زوالِ آن زوال (بقا) را شرط وصول به معرفت حق می‌دانند و این، خطا و سهو فاحشی است. چه، معرفت حق مستم فرض زوال هستی یا زوال آن زوال نیست. زیرا که اشیاء هستی ندارند و آنچه که هستی ندارد نمی تواند از هست بودن زوال پیدا کند. چه زوال مستم اثبات هستی است، و این شرک است. پس اگر خود را بی هستی یا منقطع از بودن بدانی، آنگاه خداوند را شناخته ای و اگرنه، نه.

 

خانمهایی که اعتراض میکردید یا اعتراض و انتقاد دارید.( البته دو تا آقا هم اعتراض داشتن) انصافا با همچین ادبیاتی بخوان خدا رو به شما بشناسونن لذت میبرید؟

آیا این تنها راه علمی شناخت خداست که این خطور براتون پیش میاد که اگر بگید ما با این ادبیات ارتباط برقرار نمی کنیم معناش اینه که با ادبیات علم بیگانه ایم؟ جنس زن تحقیر شد و از این حرفها؟!!

 

بنده بیشترین شناختم در علوم معقول و شناخت علمی خودم رو توسط یک استادِ خانم بدست آوردم.

خانم و خواهرم هم شاگردان این استاد هستن. خانمهای دوستانم هم شاگرد همین خانم هستن. در بین شاگردان این استاد (منظورم خانمهایی هستن که شاگرد ایشونن) هستن خانمهایی که امثال بنده برای اینکه به درک و تشخیص اینها برسم حالا حالاها باید روی خودم کار کنم.

اما همین استاد وقتی متون فلسفی رو میخوان برای این خانمها تدریس کنن اصلا با ادبیات مرسوم فلسفی تدریس نمیکنن. و گاهی وقتی مکتوب جلسات تدریس ایشون به دستم میرسه و با متن اصلی تطابق میدم میبینم چقدر ایشون توانمند هستن و به میزان بالایی کلا ادبیات بحث رو دگرگون کردن اما همون مطلب علمی رو جا انداختن.

این معناش اینه که جنسیت ها با هم متفاوتن. روحیات با هم متفاوتن. روحیات و تشخص ها چه ربطی به فهم و درک داره آخه؟

چون خانمها روحیاتشون با ادبیات فلسفی کمتر ارتباط برقرار میکنه پس معناش اینه که فهمشون پایین تره؟!!!!

تو رو خدا با طمانینه بیشتر بخونید متن رو.



و اما اشتباه من:

دلیلی که برای نخواندن خانمها آوردم دلیل بی راهی نبود. اما حرف دلم رو نگفته بودم

چون نمی خواستم حال پریشانم رو بروز بدم.

اما حالا میبینم اشتباه کردم که همون اول حرف دلم رو نگفتم.

 

به لحاظ روحی نیاز به یه محیط مردونه تر دارم. دوست دارم فقط آقایونی که علاقه مند هستن در اون مطالب مشارکت کنن.

من توی مطالب عمومی وبلاگم ملاحظات و مراعاتهایی رو همیشه به رسم ادب دارم. الان یه سری از اون آداب برام بند هست. اذیتم میکنه.

برای همین بهتره صریح بگم که مطالب با عنوان "فکر و ذکر" رو دوست دارم فقط آقایونی که علاقه مند هستن مشارکت داشته باشن.

البته این بین مطالب عمومی هم نوشته خواهد شد. که خب همه مخاطبان می تونن منت بذارن و مشارکت کنن.

 

حلال کنید بابت اشتباهی که کردم

یا علی.


مشخصات

آخرین جستجو ها